نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 

خدا .....

خدا کاری بکن این بار

      خود اونم دلش تنگه

           اگه میگه مهم نیستم

               با حسش داره می جنگه.

 

 

 


[+] نوشته شده توسط javad در 3:36 | |







 

 

 

کوه چون سنگ بود تنها شد،

                                  یا

                                  چون تنها بود سنگ شد؟

من که نه کوه بودم و نه سنگ پس چـــــرا...

 

 

******************************************

 

کوچک باش و عاشق

 

       که عشق خود می داند آئین بزرگ کردنت را ...

بگذار عشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه ی خاص تو با کسی ...

 

******************************************

 

 

 

اي كاش اشكهايت مي شدم تا نوازشگر صورت گرمت بودم                

اي كاش اميدت بودم تا هميشه آرزويم را مي كردي       

اي كاش خاطراتت بودم تا هميشه به يادم بودي

و اي كاش زندگيت بودم تا هميشه با تو مي زيستم     

 

******************************************

 

 


 

حسادت نکن

      اینکه بعد از تو بغل گرفته ام ....

                       زانـــوی غم است ...........


 


 


[+] نوشته شده توسط javad در 3:29 | |







راه برگشت

گه راه برگشت نداری به سمتم

یه حلقه تو دستت اینو گفت به قلبم

دیگه هیچ امیدی ندارم به فردا

تو هم رفتی و من شدم مرد تنها

شب مرد غم ، مرگ غم ها محاله

تو پیشم نبودی منم با خیالت

از همه دنیام گذشتم که رفتی

نفس میکشم بی تو اینجا به سختی

خدایا ببار امشب و پرپرم کن

ببین خیلی تنهام منو باورم کن

خدایا منو پس بگیر از خودم

گرفته دلم از تو و از خودم


وای ، گریه میکنم می بارم مثل بارون

وای ، غم عشق تو دنیامو کرده داغون

وای ، دل آسمونم مثه من گرفته

باز امشب چشم من بارون غم گرفته

دل خسته ام بی تو اینجا اسیره

اگه برنگردی یه روزی میمیره

دیگه هیچ امیدی ندارم به فردا

تو هم رفتی و من شدم مرد تنها

شب مرد غم ، مرگ غم ها محاله

تو پیشم نبودی منم با خیالت

از همه دنیام گذشتم که رفتی

نفس میکشم بی تو اینجا به سختی

خدایا ببار امشب و پرپرم کن

ببین خیلی تنهام منو باورم کن

خدایا منو پس بگیر از خودم

گرفته دلم از تو و از خودم


[+] نوشته شده توسط javad در 3:11 | |







تنهاااااااااااااااااا

دعا کن واسه من که بی تو نمیرم
تا زنده ام تورو از خدا پس بگیرم
حواست به من نیست و من تو نگاهت کی جز من تو گریه رسیده به دادت
فدای سرت اگه دلم شکستو به هیچ کسی دیگه دلی نبستو تا ته عمر به پات نشستو
خداحافظ...
فدای سرت اگه ازم بریدی اگه تو به آرزوت رسیدی گفتی ازم خیری ندیدی
خداحافظ...
تو که قبل رفتن نبودی یه خوابه
تو که دوری از من آره این سرابه
ولی قسمت این بود که باورشه دوریت تو خوش حالشیو من دچار صبوری
فدای سرت اگه دلم شکستو به هیچ کسی دیگه دلی نبستو تا ته عمر به پات نشستو
خداحافظ...
فدای سرت اگه ازم بریدی اگه تو به آرزوت رسیدی گفتی ازم خیری ندیدی
خداحافظ...

***************************************


دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
كسی كه خالی وجودم را از خود پر می كرد
و پری دلم را با وجود خود خالی
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد
رفت
و پایان داد ......
کسی ....
کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود

 

***************************************

وقتی نگاهم میکرد تمام وجودم می لرزید تنها کسی بود که مرا اینگونه عاشق کرد دلم می خواست بدونه که چقدر دوستش دارم اما او همیشه بامن سرد و رسمی بود.

به خاطرش به علاقه خیلی ها پشت کردم اما بازهم........
یک روز به هم برخورد کردیم ازم دعوت کرد احساس خوبی داشتم اونروز خیلی حرف زدیم اما اینبار هم سرد و رسمی........
سالها گذشت درسمان هم تمام شد اخرین باری بود که می دیدمش یعنی می دانستم که این آخرین بار است آخرین حرف ما فقط یه نگاه بود ......
و در آخر گفت خدانگهدار......
من رفتم و او
رفت من با اندیشه او و او با اندیشه فرداها....
زمانی گذشت با خبر شدم که ازدواج کرده می
گفتند او دیگر شاد نیست نمیدانستم چرا من به تنهایی خود فکر می کردم...
سالها گذشت او را دیدم این بار جسم بی رو
حش را در مراسم خاک سپاریش سردی جسمش مرا یاد سخنانش می انداخت حرفهایی سرد و بی روح....
دیگر نخندیدم از او هیچی به یادگار نداشتم جز یک نگاه...
دفتر خاطراتش بدستم رسید با اندوهی فراوان آن را ورق زدم اخرین نوشته اش مربوط به
آخرین دیدارمان بود خواندم نوشته را :
امروز برای اخرین بار دیدمش چقدر زیبا شده بود هم زیبا بود هم مهربان وقتی نگاهم می کرد دلم می لرزید برق نگاهش نگذاشت بگویم که چقدر دوستش دارم ...
من دیگر به تنهایی خود فکر نمی کنم به غروری که فاصله را رقم زد می اندیشم.

***************************************


[+] نوشته شده توسط javad در 3:5 | |